انسان محوران در قرآن

پدیدآورسارا شخصی خازنی

تاریخ انتشار1388/02/12

منبع مقاله

share 911 بازدید
انسان محوران در قرآن

سارا شخصي خازني

يكي از نمونه هاي بارز اومانيسم و انسان محوري در قرآن فرعون است. اساساً اين لغت در زبان عرب به معني گستاخي و بزرگ نمايي آمده است.[1] گرچه در اين آيات لفظ انسان محوري بكار برده نمي شود اما خداوند نشانه هايي بدست مي دهد كه از تطابق كامل عقايد فرعون با اومانيست ها پرده برمي دارد.
در واقع بايد گفت انديشه اومانيستي يك تفكر فرعوني است. زيرا وقتي هركس محور خود و راهنماي خويش است، خودپرست خواهد شد و جامعه خودپرست همان جامعه فرعون هاست. او را فرعون ناميدند زيرا خوب همان چيزي بود كه خود مي پسنديد و بد آنچه خود نپسنديد.[2]
خداوند از عملكرد او به عنوان «طغيان» ياد مي كند: «اذهب الي فرعون انه طغي»[3] و به روشني به اين عقيده فرعون كه خود را خدا در زمين مي پنداشت اشاره مي فرمايد: «فقال انا ربكم الاعلي»[4] علامه طباطبايي در تفسير اين آيه مي فرمايند فرعون ادعاي ربوبيت داشت و خود را رب اعلي مي دانست يعني برتر از ساير بت هاي مورد پرستش زيرا ارزاق مردم به دست او بود و شؤون زندگي و شرافت قوم را حفظ مي كرد. فرعون در آيات ديگر نيز به الهيت خود تصريح مي كند: «يا ايها الملأ ما عملت لكم من اله غيري» و خطاب به موسي: «لئن اتخذت الها غيري لاجعلنك من المسجونين»[5]
در آيه بعد از ايمان آوردن ساحران فرعون نمايش ديگري را از خدا انگاري خود نشان مي دهد: «قال فرعون ءامنتم به قبل ان ءاذن لكم»[6] و در پاسخ به فعاليت هاي موسي تصميم مي گيرد قوم او را كشتار و شكنجه كند و در اين باره با كمال تكبر و استفاده از ضمير «نحن» مي گويد ما قاهر و چيره بر آنها هستيم به اين ترتيب وجود خدايي را كه بر خود او و جميع خلايق چيره است ناديده مي انگارد: «قال سنقتل ابناءهم و نستحي نساءهم و انا فوقهم قاهرون»[7]
خدا انگاري فرعون كه نتيجه تكذيب خداوند متعال است، اولين نشانه اي است كه خدا به دست مي دهد. اما نشانه ديگر برتري طلبي اوست و خداوند بارها از تكبر فرعون و برتي جويي او سخن مي گويد: «ان فرعون علا في الارض»[8] ؛ «ان فرعون لعال في الارض و انه من المسرفين»[9] ؛ «و ان لاتعلوا علي الله»[10] ؛ «من فرعون انه كان عالياً من المسرفين»[11]
كلمه علو در زمين كنايه از طغيان بر اهل زمين و به اطاعت درآوردن آنهاست.[12] آمدن كلمه مسرف بعد از عالي نيز تأكيد دوباره ايست بر طغيان و گردنكشي فرعون زيرا اين كلمه بر تجاوز و گذشتن از حد در هر چيزي دلالت مي كند و او نيز در نافرماني و گردنكشي از حد گذرانده بود زيرا ادعاي خدايي كرد و در ظلم نيز از حد گذراند.[13]
در آيات ديگري خداوند بعد از مستكبر و عالين دانستن فرعون و قومش با عطف حرف «ف» نتيجه اين استكبار را مي فرمايد[14]: «فقالوا انؤمن لبشرين مثلنا و قومهما لنا عابدون»[15] فرعون و قومش موسي و هارون را تكذيب كردند چون آنها را دو بشر مانند خود مي دانستند. اين همانند دانستن پيامبران با مردم عادي از زبان ديگر منكران خدا در اعصار قبل و بعد فرعون نيز در قرآن آمده است. اينان مي گفتند اين پيامبران بر ما فضيلتي ندارند تا ما از آنها اطاعت كنيم اين منظور از جمله قبل كه آنان را مستكبر و عالين معرفي مي كند كاملاً واضح است.[16] اين سخن همان سخن اومانيستي است كه گفتار پيامبران را در واقع يك تجربه عقلي شخصي مي داند تجربه اي كه مي تواند براي ديگران نيز تكرار شود.
قدرت طلبي و طلب حكومت مطلق نشانه ديگري كه در واقع منشأ خدا انگاري است، نيز از زبان فرعون و قوم او شنيده مي شود. در واقع همين دليل است كه باعث تكذيب آيات الهي مي شود:
در آيات 102 به بعد اعراف قبل از بيان داستان ساحران خداوند گفتگوي موسي و فرعون را بيان مي كند و وقتي موسي معجزه خويش را نشان مي دهد نزديكان فرعون موسي را دشمني معرفي مي كنند كه آمده است تا حكومت را از دست فرعون خارج كند.
در آيه 75 سوره يونس، فرعون و سران قوم را مستكبر و مجرم معرفي مي فرمايد و در ادامه بيان مي دارد هنگامي كه حق از جانب ما آمد گفتند اين سحر آشكار است و اعلام كردند به تو ايمان نمي آوريم زيرا «جئتنا لتلفتنا عما وجدنا عليه ءاباءنا و تكون لكما الكبرياء في الارض و ما نحن لكما بمؤمنين»
در اين آيه بار ديگر از زبان خود اين قوم دليل عدم ايمان به موسي ترس از دست دادن حكومت و قدرت بيان شده است. لغت كبرياء صفتي براي شاهان است زيرا بر مردم تكبر مي كنند و خواستار دنباله روي بي چون و چراي مردم از خود هستند. استفاده از لغت كبرياء نشان مي دهد اينان آنچه خود به آن متصف بودند در مورد موسي و نيت او مي پنداشتند.[17]
اين صفت وقتي در فرعون نمايان مي شود كه رأي خود را صحيح و راشد مي دانست و آنچه را موسي مي گفت بدون آنكه دليلي بياورد رد مي كرد:
خداوند از اين جهت فرعون و قوم او را مستكبر معرفي مي كند كه اينان حق را شناختند اما از تأييد آن به دليلي كه گفته شد سرباز زدند. خداوند در سوره نمل پس از بيان برخي از آيات و معجزات موسي مي فرمايد فرعون و قوم او تكذيب آيات كردند در حالي كه حتي يقين پيدا كردند كه موسي سخن حق مي گويد: «و جحدوا بها و استيقنتها انفسهم ظلما و علوا»[18]. از زبان موسي (عليه السلام) در سروه اسرا مي شنويم كه: «قال لقد علمت ما انزل هؤلاء الا رب السموات و الارض بصائر و اني لاضنك يا فرعون مثبورا»[19]
فرعون به خوبي دريافته بود كه اين آيات روشن از جانب خداوند است و نيز مي دانست كه اين آيات «بصائر» است يعني دلايلي آشكار كه مردم با آنها راه حق را پيدا مي كنند. او به همين جهت، در شهوت قدرت و لذت، براي نجات فرمانروايي خود دانسته اين آيات را تكذيب كرد و خطاب «مثبور» به فرعون از ماده ثبور به معناي هلاكت است. به عبارت ديگر پايان چنين تفكري چيزي جز هلاكت و نابودي نخواهد بود.[20]
اين همان چيزي است كه امروزه نيز در اومانيسم جريان دارد؛ زيرا با وجود دلايل روشن علمي و بيان صريح دانشمندان برجسته جهان در مخلوق بودن جهان و انسان، اومانيست ها همچنان به عقيده خود پافشاري مي كنند.[21]
فرعون نيز همچون اومانيست هاي امروزي چون بطلان عقايد خويش را در برابر دلايل «مبين» موسي، به روشني درمي يافت براي تأثير گذاري بر توده ها به احساسات و يا افتراء و توهين متوسل مي شد. تهمت زمينه چيني براي به دست گرفتن حكومت و يا جنون كه در اكثر آيات قرآن از زبان تكذيب كنندگان پيامبران مي شنويم از همين دست است: «و في موسي اذ ارسلناه الي فرعون بسلطان مبين* فتولي بركنه و قال ساحر او مجنون»[22]
در آيات 23 به بعد سوره شعراء وقتي فرعون از پاسخ به دلايل پي در پي موسي كه او را به تعقل مي خواند، بازمي ماند بار ديگر به تمسخر، توهين و حتي تهديد رو مي آرود: «قال فرعون و ما رب العالمين* قال رب السموات و الارض و ما بينهما ان كنتم موقنين* قال لمن حوله الا تستمعون* قال ربكم و رب ءابائكم الاولين* قال ان رسولكم الذي ارسل اليكم لمجنون* قال رب المشرق و المغرب و ما بينهما ان كنتم تعقلون* قال لئن اتخذت الهاً غيري لاجعلنك من المسجونين»
نشانه ديگر همان حس گرايي و اتكاء به تجربه در شناخت است كه نتيجه آن تكذيب ماوراء الطبيعه است: «و قال فرعون يا ايها الملاء ما علمت لكم من اله غير فاوقد لي يهمن علي الطين فاجعل لي صرحا لعلي اطلع الي اله موسي و اني لاظنه من الكاذبين»[23]؛ «و قال فرعون يهمن ابن لي صرحا لعلي ابلغ الاسباب* اسبات السموات فاطلع الي اله موسي و اني لاظنه كذبا و كذلك زين لفرعون سوء عمله و صد عن السبيل و ما كيد فرعون الا في تباب»[24]
چون فرعون با دلايل و سخنان حق موسي روبرو شد و احساس كرد كه در بن بست قرار گرفته با اباطيلي در مقام مجادله برآمد و با اين درخواست در نظر مردم چنين وانمود ساخت كه هيچ خدايي جز من در زمين نيست و اگر هم باشد در آسمان خواهد بود اما با ادعاي دسترسي به خدا سعي داشت تا مردم را در ايمان به خداوند نااميد سازد و بنمايد كه حتي به خداي موسي هم دست خواهد يافت. او كه حق را شناخته بود اين گونه مي خواست در نظر مردم آن را خاموش سازد. به همين دليل است كه خداوند اين آيه را با «و ما كيد فرعون الا في تباب» ختم مي كند يعني كيد فرعون جز به سوي هلاكت راهبر نيست.[25]
برداشت ديگر از عبارت «كيد» اين است كه فرعون چون دانسته آيات را تكذيب كرد مي دانست كه به واقع اين كار شدني نيست اما اين حيله را انديشيد تا موقعيت خويش را در برابر مردم و درباريان حفظ كند.[26]
اومانيست هاي امروزي نيز كه خود به خوبي بطلان عقايد خويش را مي دانند براي تأثير گذاري بر توده مردم با مغالطات فلسفي، موسيقي، سينما و ادبيات و هنر به جنگ استدلالات منطقي دانشمندان رفته اند و از حربه عاطفي كه عاري از هرگونه اساس علمي و عقلي است بهره مي برند. شعر «تصور كن بهشتي نباشد» كه از سوي مردم به عنوان آهنگ قرن انتخاب شد از همين دست است.[27]
شباهت ديگر بزرگ دانستن دنيا و نعمات دنيوي و اكتفا به زندگي مادي است. فرعون داشتن لذات دنيوي و قدرت زميني را برتر از ايمان و توحيد مي دانست تا آنجا كه موسي را به خاطر نداشتن آنها مسخره كرده و حتي مي گويد اگر او فرستاده خداست چرا ثروتمند نيست يا خدم و همراهاني ندارد: «و نادي فرعون في قومه قال يا قوم اليس لي ملك مصر و هذه الانهار تجري من تحتي افلا تبصرون* ام انا خير من هذا الذي هو مهين و لايكاد يبين* فلولا القي عليه اسوره من ذهب او جاء معه الملائكة مقترنين»[28]
خداوند در آياتي فرعون را مفسد معرفي مي كند و او را گمراه كننده و امر او را دور از «رشد» مي خواند و اينگونه نشان مي دهد كه نتيجه فرمانروايي انسان در زمين بر طبق هوي و نفس خود چيزي جز فساد و كجروي از مسير حق نيست: «فاتبعوا امر فرعون و ما امر فرعون برشيد»[29] ؛ «و اضل فرعون قومه و ما هدي»[30]؛ «انه كان من المفسدين»[31]
اين در حالي است كه فرعون تنها و تنها رأي خود را صحيح و رشد دهنده مي داند بدون اين كه دليلي در رد دلايل موسي يا اثبات تفكر خود بيان كند: «قال فرعون ما اريكم الا ما اري و ما اهديكم الا سبيل الرشاد»[32] فرعون و قوم او در عوض، موسي را دروغگو و گمراه كننده و مفسد معرفي مي كنند: «و اني لاظنه من الكاذبين»[33] ؛ «و اني لاظنه كاذبا»[34]؛ «أتذر موسي و قومه ليفسدوا في الارض»[35]؛ «اني اخاف ان يبدل دينكم او ان يظهر في الارض الفساد»[36]
اين گفتار فرعون را مي توانيم كنار گفتار مغرورانه اومانيست هاي قرن بيست و يكم بگذاريم تا شباهت آنها را به خوبي دريابيم:
«توحيد سنتي مخصوصاً ايمان به اينكه خدا دعا را مي شنود زده است، مراقب انسانهاست، دعاهايشان را درك مي كند و برايشان كاري انجام مي دهد هنوز به اثبات نرسيده و منسوخ شده است. ما معتقديم مذاهب متعصب سنتي و خودكامه كه وحي، خدا، تشريفات مذهبي و دين را مافوق نيازها و تجربيات انساني مي پندارند موجب بدبختي نوع بشر گشته اند. ما به عنوان كساني كه به توحيد ايمان نداريم به انسان و طبيعت- نه به خدا- توجه مي كنيم.»[37]
علاوه بر اين در آيه اخير رنگي از اومانيسم مذهبي هم به چشم مي خورد يعني كاربرد دين براي منظوري غير از حق.

برابري منكرين با فرعون

خداوند در آيات متعددي ديگر منكران را هم رديف فرعون قرار مي دهد و به عبارتي آنها را نيز فرعونياني معرفي مي كند كه در طي قرون، پيامبران را تكذيب كردند. اما تأكيد بر داستان فرعون از آن جهت است كه او نماد بارز خودشيفتگي و قدرت طلبي است:
«و جاء فرعون و من قبله و المؤتفكات بالخاطئه* فعصوا رسول ربهم فاخذهم اخذت ردبيه* «انا ارسلنا اليكم رسولا شهدا عليكم كما ارسلنا الي فرعون رسولا»[38] كدأب آل فرعون والذين من قبلهم كذبوا باياتنا[39]،«و قرون و فرعون و همن و لقد جاءهم موسي بالبينات فاستكبروا في الارض»[40] ؛ «كذبت قبلهم قوم نوح و عاد و فرعون ذوالاوتاد* و ثمود و قوم لوط و اصحاب الايكة اولئك الاحزاب[41]* كذبت قبلهم قوم نوح و اصحاب الرس و ثمود* وعاد و فرعون و اخوان لوط* و اصحاب الايكة و قوم تبع كل كذب الرسل فحق وعيد»[42]
خداوند در قبل از اين آيات صفت و رفتار مشترك اين منكرين در برابر دانستن پيامبران با ديگران، انكار بدون دليل، زندگي بعد از مرگ، ناديده انگاشتن آيات الهي و مخلوق ندانستن هستي را در آيات 2 تا 11 سوره «ق» بيان مي فرمايد و به خوبي مي توان تعميم داد كه اين گفتار و تفكر به منكرين امروز نيز باز مي گردد: «بل عجبوا ان جائهم منذر منهم فقال الكافرون هذا شيء عجيب* أئذا متنا و كنا ترابا ذلك رجع بعيد* قد علمنا ما تنقص الارض منهم و عندنا كتاب حفيظ* بل كذبوا بالحق لما جاءهم فهم في امر مريج» در ادامه خداوند آيات متعددي را از طبيعت كه نشانه خلقت خداوندي است نام مي برد.
علامه طباطبايي در تفسير «بل كذبوا...» مي فرمايند كه در اين آيه با كلمه «بل» از حكم قبلي اعراض مي شود زيرا با لفظ «عجيب» ممكن است چنين توهم شود كه كفار به اين حقيقت جاهلند كه خدا عالم است و تعجب آنها از معاد و خلقت دوباره بي كم و كاست، به خاطر جهل به علم خداست. ايشان مي فرمايند لفظ بل نشان مي دهد كه اينان نه جهل دارند و نه حتي مي خواهند تجاهل كنند بلكه به طور كلي منكر و معاند حق هستند و چون حقانيت معاد را نيز درك كرده اند آن را نيز منكر مي شوند.[43]
و سرانجام خداوند در كلام كوتاهي خيالبافي و كوته نگري فرعونيان را يادآور مي شود و متذكر مي گردد كه اين مادي نگران غافلند كه هرچه ادعاي خدايي و قدرت و حاكميت مطلق داشته باشند خداوند بر آنها قاهر است: «هل اتاك حديث جنود* فرعون و ثمود* بل الذين كفروا في تكذيب* والله من ورائهم محيط»[44] وراء هر چيزي به معناي جهات خارجي آن است كه از او خارج و به آن محيط است. خداوند با اين بيان كوته نظري منكرين را آشكار مي سازد و اينكه او كاملاً به آنان و اعمالشان آگاه و محيط است.[45]
خداوند در ادامه مي فرمايد آنچه فرعون و قومش براي حيات دنيوي خود از روي حرص و شهوت و قدرت طلبي اندوختند نابود شد: «و دمرنا ما كان يصنع فرعون و ما كانوا يعرشون» «كم تركوا من جنات و عيون و زروع و مقام كريم و نعمة كانوا فيها فاكهين»[46] خداوند در اين آيات مي فرمايد فرعونيان ثروت و حياتي را كه لذت بخش مي دانستند، خود ترك كرده و به سوي مرگ رفتند اين در حالي است كه در آيات ديگري اين ترك كردن را حيله اي الهي معرفي مي كند و مي فرمايد: «فاخرجناهم من جنات و عيون* و كنوز و مقام كريم»[47] و اين به كيفر استكباري بود كه كردند و دانسته خدا را تكذيب كرده خود را از دايره قدرت او خارج فرض كرده و بر پيامبران و بر بندگان خداوند قاهر و مسلط پنداشتند.[48]
بعد از اين مكر و به مرگ گرفتن فرعونيان خداوند فرعون و آل او را در آتش داخل كرده و در شديدترين عذاب داخل مي كند: «النار يعرضون عليها غدوا و عشيا و يوم تقوم الساعة ادخلوا ال فرعون اشد العذاب»[49] شايد بيان اشد العذاب به اين جهت باشد كه فرعونيان دانسته و با يقين خدا را تكذيب كردند و لذات دنيوي را به ايمان فروختند و ترجيح دادند.
اما جالب ترين وصفي كه خداوند از عذاب فرعونيان مي كند در آيات سوره فجر آمده است. در اين آيات است كه خداوند ساير منكرين را هم رديف با فرعونيان مي آورد و به ترتيب از قدرت هايي كه اين اقوام دارا بودند و به سبب همين نيروها كه خدا به جهت امتحان به آنان داد مغرور شده تا آنجا كه طغيان كردند و خدا را دانسته انكار كرده و خود را از دايره قدرت او بيرون پنداشتند و به فساد كاري پرداختند، ياد مي كند و در ادامه عذاب آنها را با خوار كننده ترين كنايات بيان مي فرمايد:
«الم تر كيف فعل ربك بعاد* ارم ذات العماد* التي لم تخلق مثلها في البلاد* و ثمود الذين جابوا الصخر بالواد* و فرعون ذي الاوتاد* الذين طغوا في البلاد* فاكثروا فيها الفساد* فصب عليهم ربك سوط عذاب* ان ربك لبالمرصاد»
كلمه «صب» در مورد آب به معناي فرو ريختن آن است، و اما در مورد «شلاق عذاب» كنايه از پشت سر هم و شديد است و نكره بودن عذاب به منظور بزرگ جلوه دادن آن است. يعني عذابي پشت سر هم و غير قابل وصف.[50]
استفاده از لغت «سوط» كه در ذهن شلاق زدن زير دستان، و بردگان را به خصوص توسط خود اين طاغيان به ياد مي آورد يكي از جلب ترين كنايات خداوند است شايد به اين معنا كه خود اين طغيان گران با تمام غرور و سركشي و خود بزرگ بيني سرانجام فهميدند كه جز بنده اي در پيشگاه خدا نيستند و اين خداوند است كه قاهر و قادر حقيقي است.
اين معنا را آيه بعد تقويت مي كند يعني خداي تعالي مراقب اعمال بندگانش است، همانطور كه انسان در كمين نشسته، مراقب حركات و سكنات دشمن خويش است و منتظر تا او را دستگير كرده يا به قتل برساند در حالي كه خود او هيچ خبر ندارد. خداوند هم به محض اينكه بندگان طغيان و فساد را گسترش دادند ايشان را به شديدترين وجه عذاب مي كند.[51]

پی نوشت ها:

[1] - راغب اصفهاني، مفردات الفاظ قرآن، ترجمه دكتر سيد غلامرضا خسروي حسيني، انتشارات مرتضوي، 1381، ج3، ص 43.
[2] - آيا اومانيسم يا انسان محوري يك كلمه عالم پسند است يا جاهل پسند. نشريه هوشمند، شماره 35.
[3] - نازعات، 17 .
[4] - نازعات، 24.
[5] - طباطبايي، محمدحسين، تفسير الميزان، ترجمه سيدباقر موسوي همداني، انتشارات دار العلم، قم، 1366، ج20، ص 306-305.
[6] - آل عمران، 123.
[7] - آل عمران، 127.
[8] - قصص، 4.
[9] - يونس، 83 .
[10] - دخان، 17.
[11] - دخان، 31.
[12] - طباطبايي، محمدحسين، تفسير الميزان، ترجمه سيدباقر موسوي همداني، ج15، ص 46.
[13] - شيخ ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي، تفسير مجمع البيان، مترجمان دكتر سيد ابراهيم ميرباقري و ديگران، انتشارات فراهاني، تهران، 1360، ج11، ص 340.
[14] - بهاء الدين محمد شيخ علي الشريف لاهيجي، تفسير شريف لاهيجي، مؤسسه مطبوعاتي علمي، تهران، 1363، ج3، ص 233.
[15] - مؤمنون، 47.
[16] - طباطبايي، محمدحسين، تفسير الميزان، ترجمه سيدباقر موسوي همداني، ج15، ص 46.
[17] - ملافتح الله كاشاني، تفسير منهج الصادقين، تهران، كتابفروشي اسلاميه، 1344، ج4، ص 381 و اطيب البيان، سيد عبدالحسين طيب، انتشارات اسلام، تهران، 1366، ج11، ص 369.
[18] - نمل، آيه 14.
[19] - سوره اسرا، آيه 102.
[20] - ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، نشر دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1366، ج12، ص 309.
[21] - خبرگزاري فارس، بازخواني اومانيسم،
http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8504270020
[22] - سوره ذاريات، 39.
[23] - سوره قصص، 38.
[24] - سوره غافر، آيات 36 و 37.
[25] - محمد حسين طباطبايي، تفسير الميزان، ترجمه سيدباقر موسوي همداني، ج17، ص 504-503.
[26] - سيدعلي اكبر قرشي، تفسير احسن الحديث، انتشارات واحد تحقيقات اسلامي بنياد بعثت، 1366، ج9 ،ص 369.
[27] - خبرگزاري فارس، بازخواني اومانيسم،
http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8504270020
[28] - زخرف، 53-51.
[29] - هود، 97.
[30] - طه، 79.
[31] - قصص، 4.
[32] - غافر، 29.
[33] - قصص، 38.
[34] - غافر، 37.
[35] - اعراف، 127.
[36] - غافر، 26.
[37] - خبرگزاري فارس، بازخواني اومانيسم،
http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8504270020
[38] - مزمل، آيات 9، 10، 15.
[39] - آل عمران، 11، انفال، 52و 54.
[40] - عنكبوت، 39.
[41] - ص، 12 و 13.
[42] - ق، 12، 13، 14.
[43] - محمدحسين طباطايي، تفسير الميزان، ج18، ص 508.
[44] - بروج، 20-17.
[45] - محمدحسين طباطبايي، تفسير الميزان، ج20، ص 421.
[46] - دخان، 25.
[47] - شعرا، 56 و 57.
[48] - محمدحسين طباطبايي، تفسير الميزان، ج15، ص 387.
[49] - غافر، آيه 46.
[50] - محمدحسين طباطبايي، تفسير الميزان، ج20 ، ص 471.
[51] - همان، ص 472.

مقالات مشابه

بررسی تطبیقی سیمای فرعون در قرآن و عهد قدیم

نام نشریهالهیات تطبیقی

نام نویسندهاصغر کریمی رکن آبادی, علی‌محمد میرجلیلی, سیدعباس خیراللهی

آل‌فرعون

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهابوالفضل خوش‌منش

ابليس و فرعون

نام نویسندهخلیل منصوری